گذشتهی ساده:
lambastedشکل سوم:
lambastedسومشخص مفرد:
lambastesوجه وصفی حال:
lambasting( lambast ) تازیانه، شلاق، تازیانه زدن، زخم زبان زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The people really lambasted the pickpocket.
مردم کتک جانانهای به جیببر زدند.
Newspapers lambasted him but he continued with his work.
روزنامهها سخت بر او تاختند؛ ولی او کار خود را پیگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lambaste» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lambaste