فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Assail

əˈseɪl əˈseɪl

گذشته‌ی ساده:

assailed

شکل سوم:

assailed

سوم‌شخص مفرد:

assails

وجه وصفی حال:

assailing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

حمله کردن، هجوم آوردن بر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He was assailed by highway robbers.

راهزنان بر او حمله بردند.

A loud noise assailed her ears.

صدایی بلند گوشش را رنجه داشت (مورد تهاجم قرار داد).

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His enemies assailed him in public meetings.

دشمنانش در جلسات عمومی او را مورد حمله قرار دادند.

Serious problems assailed him from every direction.

مشکلات جدی از هر سو به او روی آوردند.

He was assailed by doubt and hesitation.

شک و تردید وجودش را فرا گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assail

  1. verb attack, usually with words
    Synonyms:
    attack criticize assault abuse charge malign bash impugn berate lambaste vilify molest invade encounter beset trash blast revile set upon come at have at lay into maltreat work over blister bust

ارجاع به لغت assail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assail

لغات نزدیک assail

پیشنهاد بهبود معانی