گذشتهی ساده:
encounteredشکل سوم:
encounteredسومشخص مفرد:
encountersوجه وصفی حال:
encounteringشکل جمع:
encountersرویاروی شدن، روبهروشدن، مواجه شدن با، مصادف شدن با، دست به گریبان شدن با
I encountered no difficulties.
به اشکالی برخورد نکردم.
We encountered four enemy tanks and forced them to retreat.
ما با چهار تانک دشمن روبهرو شدیم و آنها را مجبور به عقبنشینی کردیم.
to encounter an old acquaintance on the street
در خیابان به یک آشنای سابق برخوردن
مواجهه، تصادف، رویارویی، برخورد
I will never forget my encounter with my school principal.
هرگز درگیری خودم را با مدیر مدرسه فراموش نخواهم کرد.
encounter group
گروه رویارویی
encounter group therapy
درمان با گروه رویارویی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «encounter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/encounter