گذشتهی ساده:
skirmishedشکل سوم:
skirmishedسومشخص مفرد:
skirmishesوجه وصفی حال:
skirmishingشکل جمع:
skirmishesکشمکش، زدوخورد، جنگ جزئی، زدوخورد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
border skirmishes
زد و خوردهای مرزی
Their verbal skirmish was the prelude to serious peace negotiations.
جنگ لفظی آنها مقدمهی مذاکرات جدی صلح بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «skirmish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/skirmish