فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fracas

ˈfreɪkəs ˈfrækɑː

معنی و نمونه‌جمله

قیل‌وقال، مزاحمت، زد‌وخورد، بلوا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The principal of the school had to come and stop the fracas in the hallway.

مدیر مدرسه مجبور شد به سرسرا بیاید و به کتک‌کاری خاتمه بدهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fracas

  1. noun disturbance, fight
    Synonyms:
    trouble fight dispute altercation brawl quarrel uproar riot ruckus tumult scuffle melee affray row hassle fray bickering rumpus mix up run-in squabble broil flap stew free-for-all set-to brouhaha donnybrook battle ruction words feud ruffle battle royal knock-down-drag-out scrimmage
    Antonyms:
    peace harmony calm

ارجاع به لغت fracas

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fracas» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fracas

لغات نزدیک fracas

پیشنهاد بهبود معانی