گذشتهی ساده:
hassledشکل سوم:
hassledسومشخص مفرد:
hasslesوجه وصفی حال:
hasslingشکل جمع:
hassles(محاوره) بحث کردن، مشاجره کردن، دعوا کردن، بگومگو کردن
(محاوره) اذیت کردن، مزاحم کسی شدن، ناراحت کردن
Don't keep hassling me!
دست از سرم بردار! / اینقدر مزاحمم نشو!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hassle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hassle