گذشتهی ساده:
hassledشکل سوم:
hassledسومشخص مفرد:
hasslesوجه وصفی حال:
hasslingشکل جمع:
hasslesدردسر، مشکل، مسئله، زحمت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The hassle of planning a big event can be stressful.
دردسر برنامهریزی رویداد بزرگ میتواند استرسزا باشد.
Going through all the security checks was quite a hassle.
گذشتن از تمام بازرسیهای امنیتی، زحمت زیادی بود.
اذیت کردن، مزاحم شدن، کلافه کردن، به ستوه آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't hassle your parents about buying a new phone.
در مورد خرید گوشی جدید، والدینت را اذیت نکن.
The children keep hassling me to take them to Disneyland.
بچهها مدام با اذیت کردن مرا به بردنشان به دیزنیلند مجبور میکنند.
Don't keep hassling me!
دست از سرم بردار! / اینقدر مزاحمم نشو!
گذشتهی ساده hassle در زبان انگلیسی hassled است.
شکل سوم hassle در زبان انگلیسی hassled است.
شکل جمع hassle در زبان انگلیسی hassles است.
وجه وصفی حال hassle در زبان انگلیسی hassling است.
سومشخص مفرد hassle در زبان انگلیسی hassles است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hassle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hassle