فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bicker

ˈbɪkər ˈbɪkə

گذشته‌ی ساده:

bickered

شکل سوم:

bickered

سوم‌شخص مفرد:

bickers

وجه وصفی حال:

bickering

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

دعوا و منازعه، پرخاش کردن، ستیزه کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The customers bickered over the rise in prices.

مشتریان بر سر ترقی قیمت‌ها جروبحث می‌کردند.

constant bickering over interest rates

جروبحث دائم درباره‌ی نرخ بهره

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Water bickering through rocks.

آبی که شرشرکنان از لابه‌لای صخره‌ها رد می‌شد.

A smile bickered across her face.

لبخندی بر چهره‌اش ظاهر شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bicker

  1. verb nastily argue
    Synonyms:
    disagree argue quarrel fight fall out squabble row dispute brawl scrap spar wrangle hassle tiff altercate spat dig pick at cavil caterwaul cause a scene trade zingers scrape
    Antonyms:
    agree discuss concede

ارجاع به لغت bicker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bicker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bicker

لغات نزدیک bicker

پیشنهاد بهبود معانی