با بیمیلی خوردن، با غذا بازیبازی کردن
She only picked at her dinner.
فقط با غذاش بازیبازی کرد.
Don't pick at your food.
با غذات بازی نکن.
انگولک کردن، ور رفتن با چیزی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The baby loved to pick at her mother's glasses.
بچه از انگولک کردن عینک مادرش خوشش میآمد.
She was picking at her skirt.
او داشت با دامنش ور میرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pick at» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick-at