امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Goad

ɡoʊd ɡəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    goaded
  • شکل سوم:

    goaded
  • سوم‌شخص مفرد:

    goads
  • وجه وصفی حال:

    goading
  • شکل جمع:

    goads

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
سیخک، سیخ، خار، مهمیز، انگیزه، تحریک کردن، آزردن، سک، سک زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- With his fiery words he tried to goad the soldiers into fighting.
- با سخنان آتشین خود کوشید سربازان را به جنگ برانگیزد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد goad

  1. noun stimulus
    Synonyms: catalyst, compulsion, desire, drive, impetus, impulse, impulsion, incentive, incitation, incitement, irritation, lash, lust, motivation, passion, pressure, prod, spur, urge, whip, zeal
    Antonyms: deterrent, discouragement, diversion, restraint
  2. verb egg on, incite
    Synonyms: animate, annoy, arouse, bully, coerce, drive, encourage, excite, exhort, fire up, force, goose, harass, hound, impel, inspirit, instigate, irritate, key up, lash, move, needle, press, prick, prod, prompt, propel, provoke, push, put up to, rowel, sic, sound, spark, spur, stimulate, sting, tease, thrust, trigger, turn on, urge, whip, work up, worry
    Antonyms: discourage, dissuade

ارجاع به لغت goad

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «goad» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/goad

لغات نزدیک goad

پیشنهاد بهبود معانی