فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Catalyst

ˈkæt̬lɪst ˈkætl-ɪst

شکل جمع:

catalysts

معنی

noun countable

واکنشگر، عامل فعل و انفعال اجسام شیمیایی در اثر مجاورت،(مجازاً) تشکیلات‌دهنده، سازمان‌دهنده، فروگشا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد catalyst

  1. noun something which incites activity
    Synonyms:
    motivation impulse incentive stimulus spur goad incitement impetus incitation agitator adjuvant enzyme reactant synergist incendiary radical spark plug wave maker reactionary
    Antonyms:
    block blockage prevention preventer

ارجاع به لغت catalyst

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catalyst» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catalyst

لغات نزدیک catalyst

پیشنهاد بهبود معانی