امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Incendiary

ɪnˈsendieri ɪnˈsendiəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
( agitator =) آتش‌زا، آتش‌افروز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an incendiary crime
- جرم آتش‌افروزی
- incendiary fires
- حریق‌های عمدی
- incendiary bomb
- بمب آتش‌زا
- an incendiary grenade
- نارنجک آتش‌زا
- his incendiary speeches
- سخنرانی‌های فتنه‌انگیز او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incendiary

  1. adjective causing trouble, damage
    Synonyms: dangerous, demagogic, dissentious, inflammatory, malevolent, provocative, rabble-rousing, seditious, subversive, treacherous, wicked
    Antonyms: peacemaking
  2. noun person who causes fire, trouble
    Synonyms: agitator, arsonist, criminal, demagogue, demonstrator, firebrand, insurgent, pyromaniac, rabble-rouser, rebel, revolutionary, rioter

ارجاع به لغت incendiary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incendiary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incendiary

لغات نزدیک incendiary

پیشنهاد بهبود معانی