معنی malevolent به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

məˈlevələnt məˈlevələnt

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more malevolent
صفت عالی:
most malevolent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بدخواه، بدنهاد، (درمورد ستاره بخت) نحس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a malevolent old woman

- پیرزن دیوسیرت

- a malevolent lie

- دروغ نابکارانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد malevolent

adjective hateful

Synonyms: bad-natured, baleful, catty, despiteful, dirty, evil, evil-minded, hellish, hostile, lousy, malicious, malign, malignant, murder, murderous, pernicious, poison, rancorous, rough, sinister, spiteful, tough, vengeful, vicious, vindictive, waspish, wicked

Antonyms: amiable, harmless, kind, liking, loving

ارجاع به لغت malevolent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «malevolent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/malevolent

لغات نزدیک malevolent

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار