با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Malignant

məˈlɪɡnənt məˈlɪɡnənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more malignant
  • صفت عالی:

    most malignant

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    بدطینت، خطرناک، زیان‌آور، صدمه‌رسان، کینه‌جو، بدخواه، متمرد، سرکش
    • - a malignant enemy
    • - دشمن بدخواه
    • - her malignant thoughts
    • - اندیشه‌های بدجنسانه‌ی او
    • - They believed in the malignant power of the stars.
    • - آنان به تأثیر بد ستارگان اعتقاد داشتند.
  • adjective
    پزشکی بدخیم
    • - The tumor in his eye is malignant.
    • - غده‌ی درون چشم او بدخیم است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد malignant

  1. adjective diseased
    Synonyms: cancerous, deadly, destructive, fatal, internecine, lethal, mortal, pestilential, poisonous
    Antonyms: benign, harmless, uncancerous

ارجاع به لغت malignant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «malignant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/malignant

لغات نزدیک malignant

پیشنهاد بهبود معانی