صفت تفضیلی:
more malignantصفت عالی:
most malignantبدطینت، خطرناک، زیانآور، صدمهرسان، کینهجو، بدخواه، متمرد، سرکش
a malignant enemy
دشمن بدخواه
her malignant thoughts
اندیشههای بدجنسانهی او
They believed in the malignant power of the stars.
آنان به تأثیر بد ستارگان اعتقاد داشتند.
پزشکی بدخیم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tumor in his eye is malignant.
غدهی درون چشم او بدخیم است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «malignant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/malignant