صفت تفضیلی:
more poisonousصفت عالی:
most poisonousزهردار، سمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The tip of the arrow was poisonous.
نوک پیکان زهرین بود.
a poisonous snake
مار زهری
a poisonous drink
مشروب مسمومکننده
poisonous fumes
دود و بخار زهرآلود
the poisonous propaganda of foreign radio stations
تبلیغات مسمومکنندهی رادیوهای بیگانه
She gave me a poisonous look.
نگاه زهرآمیزی به من کرد.
the poisonous effects of prostitution in our society
اثرات زیانبار فحشا در جامعهی ما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poisonous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poisonous