با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Benevolent

bəˈnevələnt bəˈnevələnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more benevolent
  • صفت عالی:

    most benevolent

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    کریم، نیکخواه، خیراندیش
    • - a benevolent grandmother
    • - مادر بزرگ مهربان
    • - Some believe Ataturk was a benevolent dictator.
    • - برخی معتقدند آتاتورک دیکتاتور خیراندیشی بود.
    • - a benevolent institution
    • - مؤسسه‌ی خیریه (نیکوکاری)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد benevolent

  1. adjective charitable, kind
    Synonyms: all heart, altruistic, beneficent, benign, big, big-hearted, bounteous, bountiful, caring, chivalrous, compassionate, considerate, generous, helpful, humane, humanitarian, kindhearted, liberal, magnanimous, philanthropic, tenderhearted, warmhearted, well-disposed
    Antonyms: greedy, malevolent, mean, selfish, spiteful, unkind

ارجاع به لغت benevolent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «benevolent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/benevolent

لغات نزدیک benevolent

پیشنهاد بهبود معانی