جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Compassionate

kəmˈpæʃnət kəmˈpæʃnət

معنی و نمونه‌جمله

(شخص) دلسوز، غمخوار، رحیم، دل‌رحم، بامحبت، (کار، رفتار) شفقت‌آمیز، دلسوزانه، غمخوارانه، از روی ترحم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

on compassionate grounds

به ملاحظات انسانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compassionate

adjective having tender feelings

Synonyms:

kind tender sympathetic understanding warm humane merciful charitable benevolent softhearted tenderhearted warmhearted indulgent lenient pitying forbearing responsive piteous humanitarian bleeding heart all heart soft shell old softie sparing going easy on living with being big

Antonyms:

mean cruel hard harsh merciless indifferent hateful tyrannous

ارجاع به لغت compassionate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «compassionate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compassionate

لغات نزدیک compassionate

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!