صفت تفضیلی:
more sympatheticصفت عالی:
most sympatheticهمدرد، همدل، دلسوز، شفیق، غمخوار، مهربان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
His father sounds like a very sympathetic character.
به نظر میرسد که پدرش آدم بسیار مهربانی است.
The sympathetic doctor listened empathetically to the patient's concerns.
پزشک دلسوز همدلانه به نگرانیهای بیمار گوش کرد.
He was sympathetic toward the refugees.
او نسبت به پناهندگان دلسوزی داشت.
موافق، همنظر، همفکر، همرأی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We are sympathetic to the workers' demands.
ما با خواستههای کارگران موافقیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sympathetic» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sympathetic