آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Vicarious

vɪˈkeriəs vɪˈkeəriəs

معنی vicarious | جمله با vicarious

نیابتی، به نیابت قبول کردن، جانشین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

vicarious powers

اختیارات نیابتی

vicarious punishment

تنبیه شدن به جای شخص دیگر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

vicarious pleasures

خوشی‌های نیابتی

vicarious menstruation

قاعدگی جانشینی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد vicarious

  1. adjective done or felt for, or on behalf of, another
    Synonyms:
    substituted secondary indirect sympathetic empathetic surrogate by proxy delegated deputed commissioned pretended imagined eventual substitutional

ارجاع به لغت vicarious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vicarious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vicarious

لغات نزدیک vicarious

پیشنهاد بهبود معانی