آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Surrogate

ˈsɜrːəɡət ˈsʌrəɡeɪt / / -ɡət

معنی surrogate | جمله با surrogate

noun verb - transitive adverb

جانشین، قائم‌مقام، عوض، جایگیر، جانشین شدن، قائم‌مقام شدن، وکیل شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Hossein acted as a surrogate for Hassan.

حسین به‌جای حسن عمل کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد surrogate

  1. noun person or thing that acts as
    Antonyms:

ارجاع به لغت surrogate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «surrogate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surrogate

لغات نزدیک surrogate

پیشنهاد بهبود معانی