گذشتهی ساده:
proxiedشکل سوم:
proxiedسومشخص مفرد:
proxiesوجه وصفی حال:
proxyingشکل جمع:
proxiesنمایندگی، وکالت، نیابت (اختیاری که فردی به فرد دیگری میدهد تا فرد دوم به جای فرد اول فعالیتی را انجام دهد مانند رأی دادن در انتخابات و غیره)
Make sure to sign the proxy form if you won't be able to attend the meeting.
اگر نمیتوانید در جلسه شرکت کنید، حتماً فرم نمایندگی را امضا کنید.
She granted her attorney the proxy to make decisions on her behalf.
او به وکیل خود وکالت داد تا از طرف او تصمیم بگیرد.
نماینده، وکیل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The professor asked her teaching assistant to serve as a proxy during her absence.
استاد از دستیار آموزشی خود خواست که در زمان غیبت او به عنوان نماینده عمل کند.
The ambassador designated a trusted diplomat as his proxy in negotiations with the foreign government.
سفیر دیپلمات مورد اعتماد را به عنوان وکیل خود در مذاکرات با دولت خارجی تعیین کرد.
وکالتنامه
The lawyer presented a proxy to the court.
وکیل وکالتنامه را به دادگاه ارائه کرد.
The proxy allowed the shareholder to vote on important company matters.
وکالتنامه به سهامدار امکان داد تا در مورد مسائل مهم شرکت رأی بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proxy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proxy