آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲ بهمن ۱۴۰۲

    Proxy

    ˈprɑːksi ˈprɒksi

    گذشته‌ی ساده:

    proxied

    شکل سوم:

    proxied

    سوم‌شخص مفرد:

    proxies

    وجه وصفی حال:

    proxying

    شکل جمع:

    proxies

    معنی proxy | جمله با proxy

    noun uncountable

    نمایندگی، وکالت، نیابت (اختیاری که فردی به فرد دیگری می‌دهد تا فرد دوم به جای فرد اول فعالیتی را انجام دهد مانند رأی دادن در انتخابات و غیره)

    Make sure to sign the proxy form if you won't be able to attend the meeting.

    اگر نمی‌توانید در جلسه شرکت کنید، حتماً فرم نمایندگی را امضا کنید.

    She granted her attorney the proxy to make decisions on her behalf.

    او به وکیل خود وکالت داد تا از طرف او تصمیم بگیرد.

    noun countable

    نماینده، وکیل

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The professor asked her teaching assistant to serve as a proxy during her absence.

    استاد از دستیار آموزشی خود خواست که در زمان غیبت او به عنوان نماینده عمل کند.

    The ambassador designated a trusted diplomat as his proxy in negotiations with the foreign government.

    سفیر دیپلمات مورد اعتماد را به عنوان وکیل خود در مذاکرات با دولت خارجی تعیین کرد.

    noun countable

    وکالت‌نامه

    The lawyer presented a proxy to the court.

    وکیل وکالت‌نامه‌ را به دادگاه ارائه کرد.

    The proxy allowed the shareholder to vote on important company matters.

    وکالت‌نامه به سهام‌دار امکان داد تا در مورد مسائل مهم شرکت رأی بدهد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد proxy

    1. noun agent
      Synonyms:
      representative delegate deputy attorney envoy broker emissary negotiator intermediary surrogate substitute alternate assignee executor lawyer mediary stand-in ambassador backup

    سوال‌های رایج proxy

    گذشته‌ی ساده proxy چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده proxy در زبان انگلیسی proxied است.

    شکل سوم proxy چی میشه؟

    شکل سوم proxy در زبان انگلیسی proxied است.

    شکل جمع proxy چی میشه؟

    شکل جمع proxy در زبان انگلیسی proxies است.

    وجه وصفی حال proxy چی میشه؟

    وجه وصفی حال proxy در زبان انگلیسی proxying است.

    سوم‌شخص مفرد proxy چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد proxy در زبان انگلیسی proxies است.

    ارجاع به لغت proxy

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «proxy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proxy

    لغات نزدیک proxy

    • - proximity fuze
    • - proximo
    • - proxy
    • - prsbytery
    • - prude
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.