شکل جمع:
attorneysوکیل، وکیل مدافع، نماینده حقوقی، وکیل دادگستری، وکیل دعاوی، رایزن، مدعی، وکالت، نمایندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he needed to consult with an attorney.
او نیاز داشت که با یک وکیل مشورت کند.
the attorney demonstrated that the witness was lying.
وکیل مدافع ثابت کرد که شاهد دروغ گفته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «attorney» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attorney