فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Attorney

əˈtɜrːni əˈtɜːni

شکل جمع:

attorneys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

وکیل، وکیل مدافع، نماینده حقوقی، وکیل دادگستری، وکیل دعاوی، رایزن، مدعی، وکالت، نمایندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

he needed to consult with an attorney.

او نیاز داشت که با یک وکیل مشورت کند.

the attorney demonstrated that the witness was lying.

وکیل مدافع ثابت کرد که شاهد دروغ گفته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد attorney

  1. noun lawyer
    Synonyms:
    lawyer counsel advocate barrister mouthpiece counselor pleader proxy legal eagle DA fixer front legal beagle lip spieler ambulance chaser

ارجاع به لغت attorney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attorney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attorney

لغات نزدیک attorney

پیشنهاد بهبود معانی