گذشتهی ساده:
counselledشکل سوم:
counselledسومشخص مفرد:
counselsوجه وصفی حال:
counsellingشکل جمع:
counselsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
hold (or take) counsel (with somebody)
مشاوره (کنکاش) کردن (با کسی)
با هم مشورت (کنکاش) کردن
اندرزی که خوب است؛ ولی انجامش دشوار یا نشدنی است.
دست خود را رو نکردن، (اندیشه یا نقشه و غیرهی خود را) پنهان نگهداشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «counsel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/counsel