گذشتهی ساده:
tippedشکل سوم:
tippedسومشخص مفرد:
tipsوجه وصفی حال:
tippingشکل جمع:
tipsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(صحافی - نقشه یا جدول یا تصویر به داخل) کتاب چسباندن
نوک زبان، سرزبان، کاک
(روی ترازو) دارای وزن ... بودن
نمونهی کوچکی از مشکلات بزرگتر و پنهان
(عامیانه) نقشه یا تصمیم خود را بهروز دادن (معمولاً ناخودآگاهانه)، دست خود را رو کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tip» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tip