فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

شهر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مجموعه‌ی مسکونی بزرگ شامل خیابان‌ها و تاسیسات رفاهی و اداری و امثال آن

فونتیک فارسی

shahr
اسم

city, town

مسائل معمولی زندگی در یک شهر بزرگ

the everyday problems of living in a big town

پلیس امنیت شهر را تضمین نمی‌کند.

The police does not guarantee the city's safety.

(مجازی) مردم شهر، اهالی شهر

فونتیک فارسی

shahr
اسم

inhabitants of a city, townspeople, townsfolk

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

موجی از ترس خرافی در شهر پخش شده

A wave of superstitious fear spread among the townspeople

شهر بی‌گناه

innocent townsfolk

ماه، برج

فونتیک فارسی

shahr
اسم

month

شهر رمضان

month of Ramazan

شهر رجب

month of Rajab

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شهر

  1. مترادف:
    آبادی بلد دیار شهرستان کشور مدینه ملک ناحیه ولایت
  1. مترادف:
    برج ماه

ارجاع به لغت شهر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شهر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شهر

لغات نزدیک شهر

پیشنهاد بهبود معانی