آخرین به‌روزرسانی:

ولایت به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / velaayat /

قدیمی province, land, area, region

سرزمین

ولایتی نزدیک به ساحل

The land near the coast

هنر انتزاعی مدرن خارج از ولایت من است.

Modern abstract art is outside my province.

اسم
فونتیک فارسی / velaayat /

boondocks, hinterland, a provincial town or village

سرزمین دور از پایتخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

یک قرن پیش، شرق آلمان ولایتی زراعتی بود.

A century ago, eastern Germany was an agricultural hinterland.

این ولایتی است که بیشترین جذابیت را دارد.

It is the boondocks that has the greatest appeal.

اسم
فونتیک فارسی / velaayat /

guardianship, trusteeship, stewardship

سرپرستی، کفالت

رشد در دوران کودکی و همچنین ولایت توسط دنیای بزرگسالان

That of growth through childhood as well as guardianship by the adult world

زمین تحت ولایت افرادی است که از آن بهره می‌برند.

The land is under the trusteeship of the people who use it.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ولایت

  1. مترادف:
    ارشدیت امارت حکومت رهبریت رهبری مرشدی وصایت وکالت
  1. مترادف:
    خطه سرزمین شهر مدینه مملکت‌بلد

ارجاع به لغت ولایت

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ولایت» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ولایت

لغات نزدیک ولایت

پیشنهاد بهبود معانی