زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

سرزمین به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / sarzamin /

country, territory, region, area, land, ground, clime, realm, dominion, province

country

territory

region

area

land

ground

clime

realm

dominion

province

ناحیه، کشور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

سرزمین کوهستانی

mountainous country

به سرزمین کشور همسایه تجاوز کردن

to encroach on the territory of a neighboring country

نمونه‌جمله‌های بیشتر

خون سربازان ما این سرزمین را مقدس کرده است.

This ground has been hallowed by the blood of our soldiers.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرزمین

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت سرزمین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرزمین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرزمین

لغات نزدیک سرزمین

پیشنهاد بهبود معانی