آخرین به‌روزرسانی:

پختن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / pokhtan /

to bake, to broil, to charboil, to pan, to grill, to cook, to braise, to barbecue, to fricassee, to seethe, to griddle, to devil, to roast, to saute

آشپزی کردن

امشب برای خانواده‌ام شام می‌پزم.

I will cook dinner for my family tonight.

عاشق پختن املت هستم.

I love baking omelets.

فعل متعدی
فونتیک فارسی / pokhtan /

(bricks, ...) to bake, to fire, to kiln, to calcine, to anneal

در کوره انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

آن‌ها آجرها را در کوره می‌پزند تا استحکام‌شان را تضمین کنند.

They bake the bricks in a kiln to ensure their durability.

پس‌از لعاب‌کاری، هنرمند سفال را در کوره می‌پزد.

After glazing, the artist will fire the pottery in the kiln.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پختن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پختن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پختن

لغات نزدیک پختن

پیشنهاد بهبود معانی