با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Recalcitrance

rɪˈkælsətrəns rɪˈkælsɪtrəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
( recalcitrancy ) سرسختی، کله‌شقی، جواب رد، تمرد، سرکشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recalcitrance

  1. noun The disposition boldly to defy or resist authority or an opposing force
    Synonyms: contempt, contumacy, defiance, despite, recalcitrancy
  2. noun The quality or condition of being unruly
    Synonyms: refractoriness, recalcitrancy, disorderliness, fractiousness, indocility, intractability, intractableness, obstinacy, obstinateness, obstreperousness, uncontrollability, uncontrollableness, ungovernableness, unmanageability, unruliness, untowardness, wildness, unmanageableness

ارجاع به لغت recalcitrance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recalcitrance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recalcitrance

لغات نزدیک recalcitrance

پیشنهاد بهبود معانی