شکل جمع:
defiancesنافرمانی، سرپیچی، تمرد
defiance of the law
سرپیچی از قانون
the student's defiance towards the teacher's instructions
تمرد دانشآموز از دستورات معلم
مبارزهطلبی، دعوت به جنگ، گردنکشی، عرض اندام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
his defiance of the party leaders
عرض اندام او در مقابل رهبران حزب
The team played with defiance and determination, refusing to give up.
تیم با مبارزهطلبی و عزم راسخ بازی کرد و حاضر به تسلیم نشد.
به سرپیچی از
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «defiance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/defiance