گذشتهی ساده:
spitedشکل سوم:
spitedسومشخص مفرد:
spitesوجه وصفی حال:
spitingشکل جمع:
spitesلج، کینه، بغض، بدخواهی، غرض
to say something out of spite
از روی غرض حرفی را زدن
We attacked in spite of the enemy's superior strength.
علیرغم نیروی برتر دشمن (به آنها) حمله کردیم.
کینه ورزیدن، بر سر لج آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children were ready to spite their elders.
بچهها مشتاق بودند بزرگترهایشان را بر سر لج بیاورند.
He spoke loudly to spite me.
از لج من بلندبلند حرف میزد.
علیرغم، باوجود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spite» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spite