آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ آذر ۱۴۰۳

    Grudge

    ɡrʌdʒ ɡrʌdʒ

    گذشته‌ی ساده:

    grudged

    شکل سوم:

    grudged

    سوم‌شخص مفرد:

    grudges

    وجه وصفی حال:

    grudging

    شکل جمع:

    grudges

    توضیحات:

    همچنین در معنی اول و دوم می‌توان از begrudge به‌جای grudge استفاده کرد.

    معنی grudge | جمله با grudge

    noun countable

    کینه، دشمنی، پدرکشتگی، عداوت، غرض، بیزاری، خشم، نفرت

    He has a grudge against me.

    او با من پدرکشتگی دارد.

    She held a grudge against him for years.

    سال‌ها از او کینه داشت.

    verb - transitive

    بخل ورزیدن، حرص خوردن، ناراضی بودن، بی‌میل بودن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    He grudged his dog its food.

    او با بی‌میلی به سگش خوراک می‌داد.

    I grudged the effort required to help with the tedious task.

    من از تلاشی که برای کمک به این کار طاقت‌فرسا لازم بود، ناراضی بودم.

    verb - transitive

    حسودی کردن، حسادت ورزیدن، غبطه خوردن، رشک ورزیدن

    to grudge a person his success

    نسبت به کامیابی کسی رشک ورزیدن

    He grudged his neighbor's success, believing he had cheated to get ahead.

    او به موفقیت همسایه‌اش حسودی می‌کرد و معتقد بود که برای پیشرفت تقلب کرده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد grudge

    1. noun hard feelings
      Synonyms:
      dislike hate hatred bitterness resentment animus enmity ill will malice spite animosity antipathy aversion bad blood malevolence venom rancor spitefulness spleen grievance injustice injury pique peeve pet peeve bone to pick malignancy maliciousness
      Antonyms:
      favor forgiveness good will
    1. verb feel resentful; give unwillingly
      Synonyms:
      resent envy complain begrudge mind refuse deny be reluctant hold back pinch be stingy stint covet
      Antonyms:
      forgive favor

    Idioms

    bear a grudge against someone

    از کسی کینه به دل گرفتن، از کسی کینه داشتن، با کسی خصومت داشتن، با کسی خرده‌حساب داشتن، غیظ کسی را داشتن

    owe (someone) a grudge

    غیظ کسی را داشتن، (نسبت به کسی) غرض داشتن، عداوت داشتن، خرده حساب داشتن

    سوال‌های رایج grudge

    گذشته‌ی ساده grudge چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده grudge در زبان انگلیسی grudged است.

    شکل سوم grudge چی میشه؟

    شکل سوم grudge در زبان انگلیسی grudged است.

    شکل جمع grudge چی میشه؟

    شکل جمع grudge در زبان انگلیسی grudges است.

    وجه وصفی حال grudge چی میشه؟

    وجه وصفی حال grudge در زبان انگلیسی grudging است.

    سوم‌شخص مفرد grudge چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد grudge در زبان انگلیسی grudges است.

    ارجاع به لغت grudge

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «grudge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grudge

    لغات نزدیک grudge

    • - grubstake
    • - grubstreet
    • - grudge
    • - grudgeful
    • - grudging
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.