گذشتهی ساده:
covetedشکل سوم:
covetedسومشخص مفرد:
covetsوجه وصفی حال:
covetingمیل به تملک چیزی کردن، طمع به چیزی داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
to covet others' belongings
چشم طمع به مال دیگران داشتن
Do not covet your neighbor's wife!
به زن همسایه با نظر بد نگاه مکن!
خواهان بودن، خواستن، طلب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She won a prize that many had coveted.
او برندهی جایزهای شد که خیلیها سخت خواهانش بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «covet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/covet