انتخاب کردن، برگزیدن، گزیدن
Julie chose him as her husband.
جولی او را به شوهری انتخاب کرد.
to choose a tie
کراوات انتخاب کردن
تصمیم گرفتن، خواستن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She chose to remain here.
او خودش تصمیم گرفت که اینجا بماند.
I'll go where I choose.
هرجا دلم بخواهد میروم.
Do as you choose.
هرجور میخواهی عمل کن.
انگلیسی بریتانیایی انتخاب کمی داشتن، چاره نداشتن
There was little to choose between those two jobs.
انتخاب چندانی بین آن دو شغل وجود نداشت.
He cannot choose but to accept our offer.
چارهای جز قبول پیشنهاد ما را ندارد.
ترجیح دادن
I will choose a red dress for the party.
من لباس قرمز را برای مهمانی ترجیح میدهم.
He chose to study medicine in college.
او تحصیل در رشتهی پزشکی در دانشگاه را ترجیح داد.
(عامیانه) افراد دو تیم هماورد را انتخاب کردن (مثلاً برای بازی والیبال دوستانه)
مجبور بودن، چارهای نداشتن (بجز)
اشخاص نخبه، معدودی اشخاص برگزیده
choose the lesser of two evils
(در گزینش یکی از دو چیز بد) چیز کمزیانتر را انتخاب کردن
little to choose between (or not much to choose between)
با هم فرق ندارند، مثل هم هستند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «choose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/choose