آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ بهمن ۱۴۰۳

    Adopt

    əˈdɑːpt əˈdɒpt

    گذشته‌ی ساده:

    adopted

    شکل سوم:

    adopted

    سوم‌شخص مفرد:

    adopts

    وجه وصفی حال:

    adopting

    معنی adopt | جمله با adopt

    verb - transitive verb - intransitive B2

    به فرزندی پذیرفتن

    Since they couldn't have children of their own, they adopted a homeless child.

    چون بچه‌دار نمی‌شدند، بچه‌ای بی‌خانمان را به فرزندی خود پذیرفتند.

    Adoption of children has become difficult.

    گرفتن کودکان به فرزندی دشوار شده است.

    verb - transitive

    سرپرستی حیوان خانگی را قبول کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Many people prefer to adopt pets rather than buy them from breeders.

    بسیاری از مردم ترجیح می دهند سرپرستی حیوانات خانگی را قبول کنند تا اینکه آن‌ها را از پرورش دهندگان بخرند.

    The family decided to adopt a playful kitten from the local shelter.

    اعضای خانواده تصمیم گرفتند بچه گربه‌ای بازیگوش را از پناهگاه محلی بگیرند.

    verb - transitive B2

    قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن

    Japan has adopted many Western customs.

    ژاپن بسیاری از رسوم غرب را اقتباس کرده است.

    After the revolution, they adopted a harsher policy.

    پس از انقلاب سیاست خشن‌تری را اتخاذ کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His recommendation was adopted by the committee.

    پیشنهاد او مورد تصویب شورا قرار گرفت.

    the adoption of a new policy

    اتخاذ سیاستی جدید

    verb - transitive

    انتخاب کردن، در میان خود پذیرفتن

    The committee voted to adopt Sarah as their new chairperson.

    اعضای کمیته رأی دادند که سارا را به‌عنوان رئیس جدید خود انتخاب کنند.

    The club decided to adopt a new logo design.

    باشگاه تصمیم گرفت طرح لوگوی جدیدی را انتخاب کند.

    verb - transitive

    در پیش گرفتن، اتخاذ کردن (رفتاری خاص به انتخاب خود فرد)

    He decided to adopt a more positive outlook on life.

    او تصمیم گرفت که نگرش مثبت‌تری نسبت به زندگی اتخاذ کند.

    She adopted a very formal tone when speaking to her boss.

    او هنگام صحبت با رئیسش لحن بسیار رسمی‌تری در پیش گرفت.

    verb - transitive

    حمایت کردن (به‌صورت مالی)

    Our company decided to adopt a classroom for a year to support education.

    شرکت ما تصمیم گرفت کلاس درسی را برای یک سال حمایت کند.

    For a small fee, you can adopt a book in the library with your name on it.

    با پرداخت مبلغی کم، می‌توانید یک کتاب در کتابخانه را با نام خود حمایت کنید.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی مسئول مراقبت از جاده بودن

    The town council voted to adopt the new stretch of highway, taking on its maintenance.

    شورای شهر رأی داد که مسئولیت بخش جدید بزرگراه را بپذیرد و نگهداری آن را بر عهده بگیرد.

    The village refused to adopt the lane, citing the high cost of future repairs.

    روستا از پذیرش مسئولیت گذرگاه به دلیل هزینه‌ی بالای تعمیرات آتی خودداری کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد adopt

    1. verb choose or take something as one’s own
      Synonyms:
      use take up select choose take on embrace support accept assume appropriate affirm approve endorse ratify seize borrow imitate mimic follow adapt affiliate espouse opt maintain utilize take over go in for assent go down the line
      Antonyms:
      reject disown leave alone repudiate repulse
    1. verb legally care for another’s child
      Synonyms:
      raise foster take in choose select naturalize pick

    سوال‌های رایج adopt

    گذشته‌ی ساده adopt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده adopt در زبان انگلیسی adopted است.

    شکل سوم adopt چی میشه؟

    شکل سوم adopt در زبان انگلیسی adopted است.

    وجه وصفی حال adopt چی میشه؟

    وجه وصفی حال adopt در زبان انگلیسی adopting است.

    سوم‌شخص مفرد adopt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد adopt در زبان انگلیسی adopts است.

    ارجاع به لغت adopt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «adopt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adopt

    لغات نزدیک adopt

    • - adolescent egocentrism
    • - adonis
    • - adopt
    • - adopt a child
    • - adopt a method
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.