امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Adopt

əˈdɑːpt əˈdɒpt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    adopted
  • شکل سوم:

    adopted
  • سوم‌شخص مفرد:

    adopts
  • وجه وصفی حال:

    adopting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B2
به فرزندی پذیرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Since they couldn't have children of their own, they adopted a homeless child.
- چون بچه‌دار نمی‌شدند، بچه‌ای بی‌خانمان را به فرزندی خود پذیرفتند.
- Adoption of children has become difficult.
- گرفتن کودکان به فرزندی دشوار شده است.
- adoption
- 1- پذیرش به فرزندی (فرزندخواندگی)
verb - transitive
قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن، تعمید دادن،نام گذاردن (هنگام تعمید)، در میان خود پذیرفتن
- Japan has adopted many Western customs.
- ژاپن بسیاری از رسوم غرب را اقتباس کرده است.
- After the revolution, they adopted a harsher policy.
- پس از انقلاب سیاست خشن‌تری را اتخاذ کردند.
- His recommendation was adopted by the committee.
- پیشنهاد او مورد تصویب شورا قرار گرفت.
- adoption
- 2- اقتباس 3- اتخاذ
- the adoption of a new policy
- اتخاذ سیاستی جدید
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adopt

  1. verb choose or take something as one’s own
    Synonyms:
    accept adapt affiliate affirm appropriate approve assent assume borrow embrace endorse espouse follow go down the line go in for imitate maintain mimic opt ratify seize select support take on take over take up tap use utilize
    Antonyms:
    disown leave alone reject repudiate repulse
  1. verb legally care for another’s child
    Synonyms:
    choose foster naturalize pick raise select take in

ارجاع به لغت adopt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adopt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adopt

لغات نزدیک adopt

پیشنهاد بهبود معانی