گذشتهی ساده:
adoptedشکل سوم:
adoptedسومشخص مفرد:
adoptsوجه وصفی حال:
adoptingبه فرزندی پذیرفتن
Since they couldn't have children of their own, they adopted a homeless child.
چون بچهدار نمیشدند، بچهای بیخانمان را به فرزندی خود پذیرفتند.
Adoption of children has become difficult.
گرفتن کودکان به فرزندی دشوار شده است.
سرپرستی حیوان خانگی را قبول کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Many people prefer to adopt pets rather than buy them from breeders.
بسیاری از مردم ترجیح می دهند سرپرستی حیوانات خانگی را قبول کنند تا اینکه آنها را از پرورش دهندگان بخرند.
The family decided to adopt a playful kitten from the local shelter.
اعضای خانواده تصمیم گرفتند بچه گربهای بازیگوش را از پناهگاه محلی بگیرند.
قبول کردن، اتخاذ کردن، اقتباس کردن
Japan has adopted many Western customs.
ژاپن بسیاری از رسوم غرب را اقتباس کرده است.
After the revolution, they adopted a harsher policy.
پس از انقلاب سیاست خشنتری را اتخاذ کردند.
His recommendation was adopted by the committee.
پیشنهاد او مورد تصویب شورا قرار گرفت.
the adoption of a new policy
اتخاذ سیاستی جدید
انتخاب کردن، در میان خود پذیرفتن
The committee voted to adopt Sarah as their new chairperson.
اعضای کمیته رأی دادند که سارا را بهعنوان رئیس جدید خود انتخاب کنند.
The club decided to adopt a new logo design.
باشگاه تصمیم گرفت طرح لوگوی جدیدی را انتخاب کند.
در پیش گرفتن، اتخاذ کردن (رفتاری خاص به انتخاب خود فرد)
He decided to adopt a more positive outlook on life.
او تصمیم گرفت که نگرش مثبتتری نسبت به زندگی اتخاذ کند.
She adopted a very formal tone when speaking to her boss.
او هنگام صحبت با رئیسش لحن بسیار رسمیتری در پیش گرفت.
حمایت کردن (بهصورت مالی)
Our company decided to adopt a classroom for a year to support education.
شرکت ما تصمیم گرفت کلاس درسی را برای یک سال حمایت کند.
For a small fee, you can adopt a book in the library with your name on it.
با پرداخت مبلغی کم، میتوانید یک کتاب در کتابخانه را با نام خود حمایت کنید.
انگلیسی بریتانیایی مسئول مراقبت از جاده بودن
The town council voted to adopt the new stretch of highway, taking on its maintenance.
شورای شهر رأی داد که مسئولیت بخش جدید بزرگراه را بپذیرد و نگهداری آن را بر عهده بگیرد.
The village refused to adopt the lane, citing the high cost of future repairs.
روستا از پذیرش مسئولیت گذرگاه به دلیل هزینهی بالای تعمیرات آتی خودداری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adopt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adopt