آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ مرداد ۱۴۰۴

    Affiliate

    əˈfɪlieɪt əˈfɪlieɪt əˈfɪliət

    گذشته‌ی ساده:

    affiliated

    شکل سوم:

    affiliated

    سوم‌شخص مفرد:

    affiliates

    وجه وصفی حال:

    affiliating

    شکل جمع:

    affiliates

    معنی affiliate | جمله با affiliate

    verb - transitive

    وابسته کردن، ملحق کردن، ارتباط رسمی برقرار کردن، تحت پوشش قرار دادن (افراد، مؤسسات و غیره)

    They affiliated themselves with leftist groups.

    آنان خود را به گروه‌های چپ‌گرا وابسته کردند.

    The new research institute was affiliated with the national science council.

    مؤسسه‌ی تحقیقاتی جدید به شورای ملی علوم ملحق شد.

    noun countable

    وابسته، زیرمجموعه (شخص، موسسه، عضو)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    The school is an affiliate of a regional educational association.

    این مدرسه عضو وابسته به انجمن آموزشی منطقه‌ای است.

    Many small companies operate as affiliates of a larger corporation.

    بسیاری از شرکت‌های کوچک به‌عنوان زیرمجموعه‌ی شرکتی بزرگ فعالیت می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Questionnaires were sent to all the affiliated unions.

    پرسشنامه‌ها به کلیه اتحادیه‌های وابسته ارسال شد.

    the Ford Motor Company and its affiliates

    کمپانی اتومبیل‌سازی فورد و شرکت‌های وابسته به آن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد affiliate

    1. noun organization that is associated with another
      Synonyms:
      branch partner associate affil sibling offshoot
    1. verb associate or be associated with a larger organization
      Synonyms:
      join relate connect associate unite combine incorporate ally team up tie up annex confederate amalgamate band together hook up line up go partners come aboard form connection plug into throw in with
      Antonyms:
      separate disjoin stay away

    سوال‌های رایج affiliate

    گذشته‌ی ساده affiliate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده affiliate در زبان انگلیسی affiliated است.

    شکل سوم affiliate چی میشه؟

    شکل سوم affiliate در زبان انگلیسی affiliated است.

    شکل جمع affiliate چی میشه؟

    شکل جمع affiliate در زبان انگلیسی affiliates است.

    وجه وصفی حال affiliate چی میشه؟

    وجه وصفی حال affiliate در زبان انگلیسی affiliating است.

    سوم‌شخص مفرد affiliate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد affiliate در زبان انگلیسی affiliates است.

    ارجاع به لغت affiliate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «affiliate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affiliate

    لغات نزدیک affiliate

    • - affidavit
    • - affidavy
    • - affiliate
    • - affiliation
    • - affiliation order
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    k keep your eyes peeled knack hindi concern hibernal high and mighty hilarious the outset reach out genuine interest genuine polluter intentionality belonging کشکول کوشک ساعد تهدیدآمیز تحکم تحکیم لحاف محفل ماسک معمول مطبوع مطبوعات مجزا محال محجر
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.