گذشتهی ساده:
affiliatedشکل سوم:
affiliatedسومشخص مفرد:
affiliatesوجه وصفی حال:
affiliatingشکل جمع:
affiliates(افراد، مؤسسات و غیره) به وابستگی پذیرفتن، وابسته کردن، عضو وابسته کردن
They affiliated themselves with leftist groups.
آنان خود را به گروههای چپگرا وابسته کردند.
وابسته شدن، مربوط شدن، پیوستن، ملحق شدن، وابسته بودن، مربوط بودن
(شخص، موسسه، عضو) وابسته
Questionnaires were sent to all the affiliated unions.
پرسشنامهها به کلیه اتحادیههای وابسته ارسال شد.
the Ford Motor Company and its affiliates
کمپانی اتومبیلسازی فورد و شرکتهای وابسته به آن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affiliate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affiliate