شکل جمع:
affiliationsوابستگی، نسبت، رابطه، پیوستگی، ارتباط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had no political affiliation.
او وابستگی سیاسی نداشت.
They asked about his religious beliefs and political affiliation.
آنها درمورد اعتقادات مذهبی و وابستگی سیاسی او پرسیدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «affiliation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affiliation