با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Conjunction

kənˈdʒʌŋkʃn kənˈdʒʌŋkʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    conjunctions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
پیوستگی، اتصال، اقتران، حرف ربط، حرف عطف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
عطف، ترکیب عطفی
- The cause of their divorce was a conjunction of pennilessness and joblessness, that's all.
- علت طلاق آن‌ها تقارن بی‌پولی و بیکاری بود و بس.
- the conjuncture of events
- هم‌زمانی رویدادها
- "But" and "if" are conjunctions.
- "but" و "if" حرف ربط هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conjunction

  1. noun combination
    Synonyms: affiliation, agreement, alliance, association, cahoots, coincidence, concomitance, concurrence, congruency, conjointment, hookup, juxtaposition, parallelism, partnership, tie-up, union
    Antonyms: detachment, disconnection, division, separation

Idioms

  • in conjunction with

    همراه با، به‌همراه، توأم با، در کنار، به اتفاق

ارجاع به لغت conjunction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conjunction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conjunction

لغات نزدیک conjunction

پیشنهاد بهبود معانی