همراه با، بههمراه، توأم با، در کنار، به اتفاق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The scientist used a microscope, in conjunction with a computer program, to analyze the DNA samples.
این دانشمند از یک میکروسکوپ همراه با یک برنامهی کامپیوتری برای تجزیهوتحلیل نمونههای DNA استفاده کرد.
The two companies are working in conjunction with each other to develop a new product.
این دو شرکت در کنار یکدیگر برای توسعهی یک محصول جدید کار میکنند.
In conjunction with my morning coffee, I like to start my day with a short meditation session.
در کنار قهوهی صبحگاهی، دوست دارم روزم را با یک جلسه مدیتیشن کوتاه شروع کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «in conjunction with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/in-conjunction-with