آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Thrust

θrʌst θrʌst

سوم‌شخص مفرد:

thrusts

وجه وصفی حال:

thrusting

معنی thrust | جمله با thrust

adverb noun

فرو کردن، انداختن، پرتاب کردن، چپاندن، سوراخ کردن،رخنه کردن در، به زور بازکردن، نیرو، فشار موتور، نیروی پرتاب، زور، فشار، حمله کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

He thrust his gloves into his pocket.

دستکش‌های خود را در جیبش چپاند.

Afrasiab thrust the dagger into his heart.

افراسیاب خنجر را به قلب او فرو کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Kazem thrust the chair forward.

کاظم صندلی را جلو کشید.

She thrust me from her.

مرا از خودش دور کرد (پس زد).

Batool thrust aside our advice.

بتول پند ما را نپذیرفت.

New responsibilities were thrust upon him.

مسئولیت‌های جدیدی را به گردن او انداختند.

Reza grabbed the cat and thrust it into my arms.

رضا گربه را گرفت و انداخت توی بغل من.

The tree thrusts its roots in every direction.

درخت ریشه‌های خود را در تمام جوانب گسترده می‌کند.

Railroads began to thrust into the desert.

خطهای راه آهن در صحرا گسترش یافت.

a bayonet thrust in the stomach

فروبری سر نیزه در شکم

One of the knife thrusts was fatal.

یکی از ضربات چاقو مهلک بود.

the thrust of a jet engine

رانش موتور جت

The main thrust of modern technology has not been limited to computers.

رانش تکنولوژی جدید محدود به رایانه (کامپیوتر) نبوده است.

the upward thrust of skyscrapers

فراز آسمان‌خراش‌ها

the thrust of his speech

نکته‌ی اصلی سخنرانی او

They thrust their way through the crowd.

با فشار از میان جمعیت رد شدند.

Bob thrust out his chest and pulled in his stomach.

باب سینه‌ی خود را بیرون داد و شکم خود را فرو برد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد thrust

  1. noun point of communication

Phrasal verbs

thrust up (or out)

بیرون زدن، برجسته بودن، بیرون دادن

thrust upon

تحمیل کردن، (به زور) دادن

Collocations

thrust one's way

(با فشار و تلاش) رد شدن، عبور کردن

make thrusts at someone

(با مشت یا خنجر و غیره) به کسی پریدن، حمله کردن

سوال‌های رایج thrust

وجه وصفی حال thrust چی میشه؟

وجه وصفی حال thrust در زبان انگلیسی thrusting است.

سوم‌شخص مفرد thrust چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد thrust در زبان انگلیسی thrusts است.

ارجاع به لغت thrust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thrust

لغات نزدیک thrust

پیشنهاد بهبود معانی