آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ خرداد ۱۴۰۳

    Toss

    tɒːs tɒs

    گذشته‌ی ساده:

    tossed

    شکل سوم:

    tossed

    سوم‌شخص مفرد:

    tosses

    وجه وصفی حال:

    tossing

    شکل جمع:

    tosses

    توضیحات:

    همچنین در معنای چهارم می‌توان از toss someone for something به‌ جای toss استفاده کرد.

    شکل نوشتاری معنای چهارم این لغت در انگلیسی بریتانیایی: toss up

    معنی toss | جمله با toss

    verb - transitive C2

    پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن

    Suddenly the horse tossed the rider.

    اسب ناگهان سوارکار را انداخت.

    He crumpled the paper and tossed it out of the window.

    کاغذ را مچاله کرد و از پنجره به بیرون پرتاب کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He tossed the child up and caught her.

    بچه را به هوا پرت کرد و گرفت.

    verb - transitive

    مخلوط کردن، آغشتن، آمیختن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    to toss carrots in butter

    هویج‌ها را با کره مخلوط کردن

    tossed salad

    سالاد آمیخته (با سس)

    verb - transitive

    تکان دادن یا خوردن، بالاوپایین کردن، لول خوردن

    She tossed her head angrily.

    از روی خشم سرش را تکان داد.

    Trees tossed their branches in the stiff wind.

    شاخه‌های درختان در باد شدید تکان می‌خورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a boat tossed by the storm

    قایقی که توفان آن را بالا و پایین می‌برد

    Worry made her toss and turn in her bed all night.

    نگرانی موجب شد که تمام شب در بستر لول بخورد.

    verb - intransitive verb - transitive

    (سکه) انداختن، پرت کردن، شیر یا خط کردن، شیر یا خط انداختن

    I will toss the coin to decide who goes first.

    من سکه را می‌اندازم تا تصمیم بگیرم چه کسی اول می‌رود.

    We can toss the coin to settle this argument.

    ما می‌توانیم برای حل این بحث سکه شیر یا خط کنیم.

    verb - transitive informal

    انگلیسی آمریکایی اخراج شدن (از زمین)

    The coach was tossed for arguing with the umpire about a call.

    مربی به‌دلیل مشاجره با داور بر سر یک تماس اخراج شد.

    The referee had to toss the player out of the game for unsportsmanlike conduct.

    داور مجبور شد بازیکن را به‌دلیل رفتار غیرورزشی از بازی اخراج کند.

    noun singular countable

    تکان، حرکت سریع، تلاطم

    He rejected our offer with a mere toss of the head.

    تنها با یک تکان سر پیشنهاد ما را رد کرد.

    storm-tossed sea

    تلاطم دریا دراثر توفان

    noun countable

    پرتاب

    He caught a short toss and ran.

    پرتاب کوتاهی را گرفت و دوید.

    The winner will be decided by the toss of a coin.

    برنده با پرتاب (شیر یا خط) یک سکه تعیین می‌شود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a discus toss of thirty meters

    پرتاب دیسک به فاصله‌ی سی‌ متر

    verb - transitive

    (به جایی) فرستادن، بردن، انداختن

    He was caught and tossed into jail.

    او را گرفتند و به زندان انداختند.

    Don't forget to toss the trash out before you leave.

    فراموش نکنید قبل‌از خروج زباله‌ها را به بیرون ببرید.

    verb - transitive

    قورت دادن، فرو دادن، خوردن

    Within an hour he tossed down ten cups of tea.

    در مدت یک ساعت ده فنجان چای خورد.

    Hossein raised the glass to his mouth and tossed the lemonade off.

    حسین لیوان را به دهان برد و لیموناد را فرو داد.

    verb - intransitive verb - transitive C2

    دستخوش امواج شدن، متلاطم شدن، بی‌قرار شدن

    a sin - tossed soul

    (مجازی) روحی که گناه آن را به تلاطم در آورده است

    The city was in a great toss about the possibility of war.

    امکان بروز جنگ شهر را متلاطم کرده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد toss

    1. noun, verb throw
      Synonyms:
      cast pitch fling hurl launch propel chuck fire flip lob sling project heave wing peg twirl chunk bung
      Antonyms:
      catch
    1. verb move back and forth
      Synonyms:
      shake stir wave swing roll rock sway move restlessly disturb oscillate agitate wobble jiggle undulate pitch rise and fall lurch seesaw bob jolt tumble wriggle wallow flounder squirm writhe buffet thrash labor heave agonize joggle
      Antonyms:
      lie still

    Phrasal verbs

    toss off

    1- (با شتاب و بدون زحمت) انجام دادن، نوشتن، ساختن 2- سرکشیدن، لاجرعه نوشیدن

    toss up

    شیر یا خط کردن

    Idioms

    argue the toss (about something)

    (انگلیس - عامیانه) درباره‌ی چیز کم‌اهمیت جروبحث کردن

    toss one's cookies

    (امریکا - عامیانه) قی کردن، بالا آوردن

    throw (or toss) in the sponge

    (به‌ویژه مشت‌زنی) تسلیم شدن، به شکست خود اعتراف کردن

    throw (or toss) in the towel

    (عامیانه) سپر افکندن، لنگ انداختن، تسلیم شدن

    سوال‌های رایج toss

    گذشته‌ی ساده toss چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده toss در زبان انگلیسی tossed است.

    شکل سوم toss چی میشه؟

    شکل سوم toss در زبان انگلیسی tossed است.

    شکل جمع toss چی میشه؟

    شکل جمع toss در زبان انگلیسی tosses است.

    وجه وصفی حال toss چی میشه؟

    وجه وصفی حال toss در زبان انگلیسی tossing است.

    سوم‌شخص مفرد toss چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد toss در زبان انگلیسی tosses است.

    ارجاع به لغت toss

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «toss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toss

    لغات نزدیک toss

    • - toscanini
    • - tosh
    • - toss
    • - toss and turn
    • - toss off
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.