گذشتهی ساده:
tossedشکل سوم:
tossedسومشخص مفرد:
tossesوجه وصفی حال:
tossingشکل جمع:
tossesهمچنین در معنای چهارم میتوان از toss someone for something به جای toss استفاده کرد.
شکل نوشتاری معنای چهارم این لغت در انگلیسی بریتانیایی: toss up
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- (با شتاب و بدون زحمت) انجام دادن، نوشتن، ساختن 2- سرکشیدن، لاجرعه نوشیدن
شیر یا خط کردن
argue the toss (about something)
(انگلیس - عامیانه) دربارهی چیز کماهمیت جروبحث کردن
(امریکا - عامیانه) قی کردن، بالا آوردن
(بهویژه مشتزنی) تسلیم شدن، به شکست خود اعتراف کردن
(عامیانه) سپر افکندن، لنگ انداختن، تسلیم شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/toss