آخرین به‌روزرسانی:

Bob

bɑːb bɑːb bɒb

گذشته‌ی ساده:

bobbing

شکل سوم:

bobbed

سوم‌شخص مفرد:

bobs

وجه وصفی حال:

bobbed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

فریب دادن، از راه فریب و خدعه چیزی را به‌دست آوردن،ضربت زدن، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، شاقول، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یا تصنیف، ضربت، یک شیلینگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a plumb bob

وزنه‌ی شاقول

a tall lady with a black bob

خانم قد بلندی با گیسوی سیاه و کوتاه

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a girl with blonde bobbed hair

دختری با موی طلایی چتری

He bobbed his head at the audience.

سرش را به طرف حضار خم کرد.

The frog bobbed on the grass.

قورباغه روی چمن ورجه‌وورجه می‌کرد.

The cork kept bobbing on the surface (of the water).

چوب پنبه مرتب در سطح آب بالا و پایین می‌رفت.

The mouse kept bobbing its head in and out of the hole.

موش مرتب سرش را از سوراخ بیرون می‌آورد و تو می‌کرد.

The little girl bobbed down behind the hedge.

دخترک پرید پشت پرچین.

When you turn the key, the door opens and bob's your uncle!

کلید را که بچرخانی در باز می‌شود، والسلام!

They used to get four bob an hour.

ساعتی چهار شیلینگ می‌گرفتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bob

  1. verb bounce up and down
    Synonyms:
    hop skip leap jerk nod bow quiver waggle wobble jounce oscillate seesaw duck ricochet quaver weave genuflect

Phrasal verbs

bob up

ناگهان ظاهر شدن، ورجهیدن، ورجه زدن

Idioms

bits and bobs

(انگلیس - عامیانه) خرده ریز، جزئیات، خرت وپرت

bob's your uncle

(انگلیس - عامیانه) به همین سادگی، همین و بس، والسلام

ارجاع به لغت bob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bob

لغات نزدیک bob

پیشنهاد بهبود معانی