با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Nod

nɑːd nɒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nodded
  • شکل سوم:

    nodded
  • سوم شخص مفرد:

    nods
  • وجه وصفی حال:

    nodding
  • شکل جمع:

    nods

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive B2
تکان دادن سر به علامت توافق، سر تکان دادن، با سر اشاره کردن، تکان خوردن
- When he saw me, he smiled and nodded.
- مرا که دید لبخند زد و سری تکان داد.
- My father nodded in agreement.
- پدرم به نشان موافقت سر خود را جنباند.
- All night, the top branches of the tree nodded in the wind.
- سرشاخه‌های درخت همه‌ی شب در باد تکان می‌خوردند.
- When I asked the dying man if he wanted some water, he nodded.
- وقتی که از مرد درحال نزع پرسیدم آیا آب می‌خواهد، او سرش را به معنی مثبت تکان داد.
noun countable
تکان سر، توافق و رضایت
- to get the nod
- با توافق روبه‌رو شدن، پذیرفته‌شدن
- to give the nod
- رضایت دادن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nod

  1. noun gesture of the head
    Synonyms: acceptance, acknowledgment, affirmative, beckon, bow, dip, greeting, inclination, indication, permission, salute, sign, signal, yes
  2. verb gesture with head
    Synonyms: acknowledge, acquiesce, agree, approve, assent, beckon, bend, bow, concur, consent, curtsy, dip, duck, greet, indicate, recognize, respond, salute, say yes, sign, signal
  3. verb fall asleep
    Synonyms: become inattentive, be sleepy, doze, drift, drift off, droop, drowse, nap, sleep, slump

Phrasal verbs

  • nod off

    چرت‌ زدن، به خواب فرو رفتن

  • nod out

    (عامیانه) از حال رفتن (در اثر استعمال مواد مخدر)، بی‌هوش شدن

Idioms

ارجاع به لغت nod

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nod» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nod

لغات نزدیک nod

پیشنهاد بهبود معانی