گذشتهی ساده:
noddedشکل سوم:
noddedسومشخص مفرد:
nodsوجه وصفی حال:
noddingشکل جمع:
nodsتکان دادن سر به علامت توافق، سر تکان دادن، با سر اشاره کردن، تکان خوردن
When he saw me, he smiled and nodded.
مرا که دید لبخند زد و سری تکان داد.
My father nodded in agreement.
پدرم به نشان موافقت سر خود را جنباند.
All night, the top branches of the tree nodded in the wind.
سرشاخههای درخت همهی شب در باد تکان میخوردند.
When I asked the dying man if he wanted some water, he nodded.
وقتی که از مرد درحال نزع پرسیدم آیا آب میخواهد، او سرش را به معنی مثبت تکان داد.
تکان سر، توافق و رضایت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to get the nod
با توافق روبهرو شدن، پذیرفتهشدن
to give the nod
رضایت دادن
چرت زدن، به خواب فرو رفتن
(عامیانه) از حال رفتن (در اثر استعمال مواد مخدر)، بیهوش شدن
a nod is as good as a wink (to a blind horse)
عاقل را اشارهای بس است، اشاره نیاز به توضیح ندارد
have a nodding acquaintance with someone (or something)
با کسی (یا چیزی) از دور آشنایی داشتن، کمی شناختن
حتی هومر (نویسندهی بزرگ یونانی) هم گاهی دچار لغزش شده، همهکس جایزالخطا است
(انگلیس - عامیانه) 1- با توافق رسمی و بدون جروبحث، (به تصویت رسیده) با سرتکان دادن حضار 2- نسیه، پسادست، (خرید)قسطی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nod» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nod