آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ اسفند ۱۴۰۲

    Affirmative

    əˈfɜrːmət̬ɪv əˈfɜːmətɪv

    شکل جمع:

    affirmatives

    معنی affirmative | جمله با affirmative

    adjective

    مثبت، تصدیق‌آمیز (پاسخ و عبارت و غیره)

    She gave an affirmative response to the invitation.

    او به این دعوت پاسخ مثبت داد.

    'Hopefully' might be an affirmative word in response.

    «امید است که» ممکن است کلمه‌ی تصدیق‌آمیز در پاسخ باشد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His quick and affirmative answer assured us of his commitment.

    پاسخ سریع و تصدیق‌آمیز او ما را از تعهدش مطمئن کرد.

    noun countable uncountable

    پاسخ مثبت، جواب بله

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    With great anticipation, she awaited his definitive affirmative.

    با انتظار فراوان، منتظر پاسخ مثبت قطعی او بود.

    The teacher's request for volunteers was met with several affirmatives from eager students.

    درخواست معلم برای داوطلب با چندین جواب بله از سوی دانش‌آموزان مشتاق مواجه شد.

    adjective

    مثبت (رویکرد و غیره)

    Their parents' supportive and affirmative attitude boosted their self-esteem during tough times.

    نگرش حمایتی و مثبت والدینشان عزت‌نفس آن‌ها را در دوران سختی بالا برد.

    Taking an affirmative approach can lead to better outcomes.

    اتخاذ رویکرد مثبت می‌تواند به نتایج بهتری منجر شود.

    adjective

    موافق (رأی و شخص و غیره)

    We need an affirmative vote to pass the motion.

    برای تصویب این طرح به رأی موافق نیاز داریم.

    Please raise your hand for an affirmative vote on this proposal.

    لطفا دست خود را به نشانه‌ی رأی موافق به این پیشنهاد بالا ببرید.

    adjective

    (منطق) ایجابی

    He used several examples that provided affirmative evidence for his argument.

    او از مثال‌های متعددی استفاده کرد که شواهد ایجابی برای استدلال او ارائه می‌داد.

    The professor praised the student's essay for its clear and concise use of affirmative statements.

    استاد مقاله‌ی دانشجو را به دلیل استفاده‌ی واضح و مختصر از عبارت‌های ایجابی تحسین کرد.

    noun

    طرف موافق

    The judges were impressed by the clarity and logic of the affirmative's arguments.

    داوران تحت‌تأثیر وضوح و منطق استدلال‌های طرف موافق قرار گرفتند.

    The affirmative argued their case convincingly during the debate.

    طرف موافق در طول مناظره به طور قانع کننده‌ای به استدلال پرداختند.

    noun

    (منطق) گزاره‌ی ایجابی

    In logic class, we learned how to construct affirmatives.

    در کلاس منطق یاد گرفتیم که چگونه گزاره‌های ایجابی بسازیم.

    The teacher asked for an example of an affirmative in class.

    معلم در کلاس مثالی از گزاره‌ی ایجابی را خواست.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد affirmative

    1. adjective being agreeable or assenting
      Synonyms:
      approving supporting positive agreeing endorsing confirming affirming consenting complying concurring acknowledging favorable ratifying affirmatory confirmative confirmatory corroborative acquiescent
      Antonyms:
      negative dissenting

    Collocations

    in the affirmative

    موافق، همراه، با جواب مثبت، با آری گفتن

    سوال‌های رایج affirmative

    شکل جمع affirmative چی میشه؟

    شکل جمع affirmative در زبان انگلیسی affirmatives است.

    ارجاع به لغت affirmative

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «affirmative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affirmative

    لغات نزدیک affirmative

    • - affirmance
    • - affirmation
    • - affirmative
    • - affirmative action
    • - affix
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.