امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Positive

ˈpɑːzət̬ɪv ˈpɒzətɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    positives
  • صفت تفضیلی:

    more positive
  • صفت عالی:

    most positive

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
(نشان دادن پذیرش یا تایید پیشنهاد یا درخواست) مثبت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a positive answer
- پاسخ مثبت
adjective
(توجه به جنبه‌ی مثبت کسی یا چیزی) خوش‌بین، امیدوار، دارای نگرش مثبت، مثبت‌اندیش، مثبت‌گرا
- positive tropism
- گرایش مثبت
- She has a positive outlook on life.
- نسبت به زندگی خوش‌بین است.
- It was a positive delight to meet you.
- ملاقات شما کاملاً لذت‌بخش بود.
adjective
قطعی، معین، بی‌شبهه، یقین، محقق، بی‌چون و چرا
- She was quite positive about the time of the accident.
- او درباره‌ی زمان وقوع حادثه هیچ شبهه‌ای نداشت.
- Are you positive he won't come?
- یقین داری که نخواهد آمد؟
- Yes, I am positive.
- بلی مطمئن هستم.
- We have positive proof that he is guilty.
- ما دلایل قطعی در دست داریم که او گناهکار است.
- He is a positive fool.
- او یک احمق به تمام معنی است.
adjective
مطلق، ساده، صریح
- positive instructions
- دستورات صریح
adjective
پزشکی مثبت بودن جواب آزمایش پزشکی، مثبت بودن جواب آزمایش شیمیایی، وجود بیماری یا باکتری یا میکرب و غیره link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده
- The test was positive: you are pregnant.
- نتیجه آزمایش مثبت بود: شما باردار هستید.
adjective
دستور زبان صفت مطلق، قید مطلق
adjective
برق بار مثبت
- positive charge
- بار مثبت
- An electron has a negative charge, a proton has a positive charge.
- االکترون دارای بار منفی و پروتون دارای بار مثبت است.
- positive electricity
- برق مثبت
adjective
پزشکی در نام گروه‌های خونی استفاده می‌شود و به معنی داشتن عامل Rhesus
- My blood type is O positive.
- گروه خونی من اُ مثبت (O+) است.
adjective
ریاضی اعداد طبیعی، اعداد صحیح مثبت
- a positive number
- عدد مثبت
noun countable
نقطه قوت، ویژگی مثبت
noun
پزشکی نتیجه‌ی مثبت از یک آزمایش شیمیایی یا علمی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد positive

  1. adjective definite, certain
    Synonyms:
    absolute actual affirmative assured categorical clear clear-cut cocksure cold complete conclusive concrete confident consummate convinced decided decisive direct downright explicit express factual firm forceful forcible genuine hard inarguable incontestable incontrovertible indisputable indubitable irrefutable out-and-out outright perfect rank real specific sure thorough thoroughgoing unambiguous undeniable unequivocal unmistakable unmitigated
    Antonyms:
    doubtful indefinite negative uncertain unsure
  1. adjective beneficial, helpful
    Synonyms:
    affirmative constructive effective efficacious forward-looking good practical productive progressive reasonable sound useful
    Antonyms:
    disadvantageous negative unhelpful

لغات هم‌خانواده positive

  • noun
    positive
  • adjective
    positive

ارجاع به لغت positive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «positive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/positive

لغات نزدیک positive

پیشنهاد بهبود معانی