یکجا، جمله، آشکارا، کاملاً، بیدرنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We intend to defeat them outright.
ما درصدد هستیم که آنها را کاملاً شکست بدهیم.
He was crying outright.
او داشت آشکارا گریه میکرد.
an outright lie
دروغ کامل
an outright scoundrel
یک آدم رذل تمام عیار
I married her outright there, while I had a chance.
همانجا تا فرصت باقی بود با او ازدواج کردم.
He killed ten people outright.
او ده نفر را یکجا کشت.
She bought the house outright.
بیدرنگ خانه را خرید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outright» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outright