Outright

ˈaʊtraɪt ˈaʊtraɪt ˈaʊtraɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
یکجا، جمله، آشکارا، کاملاً، بی‌درنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- We intend to defeat them outright.
- ما درصدد هستیم که آن‌ها را کاملاً شکست بدهیم.
- He was crying outright.
- او داشت آشکارا گریه می‌کرد.
- an outright lie
- دروغ کامل
- an outright scoundrel
- یک آدم رذل تمام عیار
- I married her outright there, while I had a chance.
- همانجا تا فرصت باقی بود با او ازدواج کردم.
- He killed ten people outright.
- او ده نفر را یکجا کشت.
- She bought the house outright.
- بی‌درنگ خانه را خرید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outright

  1. adjective complete, unconditional
    Synonyms: absolute, all, arrant, consummate, definite, direct, downright, entire, flat, gross, out-and-out, perfect, positive, pure, straightforward, thorough, thoroughgoing, total, undeniable, unequivocal, unmitigated, unqualified, utter, whole, wholesale
    Antonyms: ambiguous, conditional, hesitating, incomplete, indefinite, provisional

ارجاع به لغت outright

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outright» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/outright

لغات نزدیک outright

پیشنهاد بهبود معانی