آخرین به‌روزرسانی:

Hesitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

دودل، مردد، نامطمئن، مذبذب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

his hesitating delivery

تحویل نامطمئن او

Manafort denied that he had to persuade a hesitating Trump to formalize his offer to Pence.

مانافورت تکذیب کرد که مجبور بوده ترامپِ مردد را به‌منظورِ رسمی کردن پیشنهاد خود به پنس متقاعد کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hesitating

  1. adjective doubtful
    Synonyms:
    uncertain unsure skeptical irresolute
  1. adjective slow
    Synonyms:
    delaying wavering dawdling

ارجاع به لغت hesitating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hesitating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hesitating

لغات نزدیک hesitating

پیشنهاد بهبود معانی