دلدلکنان، با دودلی، با تردید، درنگکنان، با تامل
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He hesitatingly agreed to join the team after much deliberation.
او پساز مشورت فراوان، با تردید پذیرفت که به تیم ملحق شود.
She approached the microphone hesitatingly, unsure of her speech.
او با تامل به میکروفون نزدیک شد و از صحبتش مطمئن نبود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hesitatingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hesitatingly