با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hesitation

ˌhezɪˈteɪʃn ˌhezɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hesitations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1
تأمل، درنگ، دودلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- there is no room even for one moment of hesitation
- جای یک لحظه تردید هم نیست
- After a slight hesitation, she showed the picture to me too.
- پس از درنگ کوتاهی عکس را نشان من هم داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hesitation

  1. noun waiting; uncertainty
    Synonyms: averseness, dawdling, delay, delaying, demurral, doubt, dubiety, equivocation, faltering, fluctuation, fumbling, hemming and hawing, hesitancy, indecision, indecisiveness, indisposition, irresolution, misgiving, mistrust, oscillation, pause, procrastination, qualm, reluctance, scruple, skepticism, stammering, stumbling, stuttering, unwillingness, vacillation, wavering
    Antonyms: certainty, eagerness, go, perseverance, sureness

ارجاع به لغت hesitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hesitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hesitation

لغات نزدیک hesitation

پیشنهاد بهبود معانی