با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Indisposition

ɪnˌdɪspəˈzɪʃn ɪnˌdɪspəˈzɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
به‌هم‌خوردگی، ناخوشی، بی‌میلی، بیزاری، کسالت، عدم‌آمادگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indisposition

  1. noun Aversion
    Synonyms: disinclination, hesitancy, reluctance, unwillingness, averseness, hesitation
  2. noun Illness
    Synonyms: illness, affliction, infirmity, sickness, ailment, disorder, averseness, discomfort, disinclination, dislike, malady, malaise, reluctance, resentment, unwillingness
  3. noun A minor illness, especially one of a temporary nature
    Synonyms: ailment, bug, complaint, malady

ارجاع به لغت indisposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indisposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indisposition

لغات نزدیک indisposition

پیشنهاد بهبود معانی