فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Reluctance

rɪˈlʌktəns rɪˈlʌktəns

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

بی‌میلی، اکراه، بیزاری، مخالف، مقاومت مغناطیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He obeys orders with reluctance.

دستورات را با بی‌میلی اجرا می‌کند.

Her reluctance was obvious.

اکراه او هویدا بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد reluctance

  1. noun the state of not being disposed or inclined
    Synonyms:
    unwillingness disinclination indisposition averseness
  1. noun a certain degree of unwillingness
    Synonyms:
    hesitation disinclination hesitancy indisposition qualm

لغات هم‌خانواده reluctance

  • noun
    reluctance

ارجاع به لغت reluctance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reluctance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reluctance

لغات نزدیک reluctance

پیشنهاد بهبود معانی