بیمیلی، اکراه، بیزاری، مخالف، مقاومت مغناطیسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He obeys orders with reluctance.
دستورات را با بیمیلی اجرا میکند.
Her reluctance was obvious.
اکراه او هویدا بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reluctance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reluctance